به گزارش سینماپرس، در دوران قحطی آثار طنز و کمدی تلویزیون، تکرار مکررات شوخیها، رفتارها، مناسبات و برخوردهای سه شخصیت مسعود (امیرحسین رستمی)، حبیب (هوتن شکیبا)، مازیار (امیر کاظمی) را بهجای کاراکترهای تعیینکننده و تأثیرگذار آثار مناسب کمدی، در سریال تلویزیونی "فوقلیسانسهها" شاهدیم. سروش صحت با تداوم "لیسانسهها" در فصلهای بعدی به "فوقلیسانسهها" رسید؛ استفاده کلیشهای از نخنماترین شکلهای رایج دوران دور در اثر خود و بهرهگیری از پیشپاافتادهترین سوژهها و مناسبات، "فوقلیسانسهها" را تولید کرده است.
"فوقلیسانسهها" نهتنها هیچ دستاورد فرهنگی ندارد بلکه صرفاً برای سرگرمسازی و سوء استفاده از نیاز مخاطب به آثار قوی و خوشساخت با محتوای فرهنگی ساختهشده جایگاه شاخصی در ردیف آثار بزرگ و ارزشمند طنز تاریخ تلویزیون ندارد؛ "فوقلیسانسهها" حتی استعدادهای خوب بازیگرانش را بههمراه هزینهای که صرف تولید آن شده، هدر داده است.
لودگی، تمسخر و هجو در روابط و مناسبات اجتماعی
یکی از اتفاقاتی که چندی است گریبانِ تلویزیون را گرفته توجه بیش از حد به دیدهشدن و خودنمایی مجریان، برنامهسازان و حتی اخیراً سریالسازان به فضای مجازی شده است. معضل دیدهشدن در فضای مجازی و بهرهگیری از برخی جنبههای تجارتی در بسیاری از سریالهای تلویزیون از جمله "فوقلیسانسهها" قابل مشاهده است، در واقع بهعبارت صریح، "فوقلیسانسهها" نهتنها فقط حرفی تازه در ساختار و محتوا ندارد که برای سرپا ماندن به استفاده از دمدستترین شکلهای هنری و تبلیغ کالاهای داخلی و خارجی و همچنین لودگی، تمسخر و هجو در روابط و مناسبات اجتماعی روی آورده است.
نگاه تمسخرآمیز به شخصیت پلیس
بهگونهای که حتی عنوان "فوقلیسانسه"های این سریال با مضامین آن همخوانی ندارد و اغلب ماجراهای سطحی همچون درگیری شخصیتهای اصلی سریال با زورگیرها، ازدواج و همچنین نگاه تمسخرآمیز به شخصیت پلیس را در بر دارد.
مسیر اشتباه تولید و ساخت کارهای چندفصله و اصطلاحاً "دنبالهسازیهای تلویزیونی" و حتی تکرار آن در پرده نقرهای ادامه دارد؛ هر روز هم تولیدات جدیدی به این ورطه اضافه میشوند و بر این باورند که "مخاطب دوست دارد ما را در فصلهای بعدی هم ببیند"؛ بعضاً برخی توفیق داشتهاند و عمدتاً نتوانستهاند مخاطب را همراه کنند؛ اعتقادی که بسیاری از کارشناسان و منتقدین دارند، همانطور که رضا درستکار منتقد سینما و تلویزیون به این نکته اشاره کرد.
استفاده تجاری و مادی از دنبالهسازی در تلویزیون
درستکار با اشاره به دنبالهسازی صرفاً برای بهرهوری مادی و استفاده تجاری در تلویزیون، گفت: امروز دنبالهسازیها در تلویزیون و سینما بهسمت بهرهبرداریهای مادی و استفاده تجاری رفته و سازندگان از شهرت و موقعیت آن فیلم استفاده میکنند و آن را در فصلهای متمادی بسط میدهند. مصداق آن در سینمای جهان، "راکی یک" است که اسکار گرفته و راکیهای بعدی در خدمت جیب مردم بودهاند. "اخراجیها" در شماره اول خود با اغماض توانست توفیقی پیدا کند اما در شمارههای بعدی خود در خدمت منافع و مسائل دیگری غیر از فرهنگ و هنر بود.
قرار بود تلویزیون ارتقادهنده، آموزشدهنده و آگاهیدهنده باشد!
وی اضافه کرد: در تلویزیون بدتر و نامطلوبتر از سینما، دنبالهسازی دنبال میشود؛ در تلویزیونی که قرار است فارغ از سرگرمی، ارتقادهنده، آموزشدهنده و آگاهیدهنده باشد. وقتی مسئله دنبالهسازی آنقدر سطحی اتفاق میافتد نشاندهنده کار نکردن و تنبلی مدیران و تحمیق تماشاگر، مخاطب و بیننده است؛ چون میگویند "ما تماشاگر را میشناسیم و به همین دلیل سراغ فلان سازنده، هنرمند و عوامل، میرویم".
"پایتخت" هم در فصل پنجم، پخته شد
این منتقد سینما و تلویزیون با تأکید بر این نکته که "معدود دفعاتی شاهد تماشای دنبالهسازی در فیلم و سریالی بودهایم"، افزود: برخی اوقات دنبالهسازی در فصلهای خاصی جواب داده و به مرز پختگی رسیده است مثل "پایتخت" که در فصل پنجم خود، اتفاق جالب و قابل تأملی را رقم زد. در سینمای آمریکا هم نگاه کنیم، "ترمیناتور1 " خوب نبود و در دومین فصل توانست جایگاه خودش را پیدا کند؛ در آنجا "جیمز کامرونی" که "آواتار"ها را هم ساخته، فلسفه زیست غرب را بهرخ میکشد و ما اینجا درگیر عدم شناخت و اشراف لازم برخی از مدیران درجهچندم تلویزیون هستیم؛ و این تفاوت ماهوی سینما و تلویزیون ما با سینمای جهان است.
"فوقلیسانسهها" هم مسیر اشتباهِ "ستایش" را میرود
وی با اشاره به توهین تلویزیون با برخی از سریالهای دنبالهدار، تأکید کرد: در برخی از آثار سریالی و فیلمهای جهان به چشمانداز انسان میپردازند و اینجا سریال "ستایش" در فضا و موقعیتهای مختلف مورد تمسخر قرار میگیرد و چنین مجموعههایی توهین به شعور مخاطب است. البته که "فوقلیسانسهها" هم همین مسیر اشتباه را میرود. "ستایش" در فصل اول پدرسالاری را نقد کرد و برگرداندن جایگاه به زنها را با قهرمانسازی زنانه به نمایش درآورد اما در ادامه بسترهای خندهداری را به مخاطب نشان داد که بیشتر از تأثیر، فقط وقت بیننده را بیهوده پُر میکرد.
فوقلیسانسهشدن تلویزیون اشتباه در اشتباه
درستکار با بیان اینکه شیرینی و حلاوت کار خوب با ادامه اشتباه و نادرستش در فصلهای متمادی، کام بیننده را تلخ میکند، خاطرنشان کرد: اگر ما کار موفقی در سیما و سینما انجام میدهیم که مورد اقبال مخاطب قرار میگیرد اصرار و الزام داریم که در فصلهای دیگر ادامهاش بدهیم. اما حلاوت و شیرینیاش در فصل ابتدایی، کام بیننده را در فصول بعدی، تلخ میکند و در واقع مخاطب را دلزده میکند. "لیسانسهها" از اول اشتباه بود و حالا این رویکرد غلط در قامتِ "فوقلیسانسهها" اشتباه در اشتباه است.
موقعیتهای خلقشده هم لوس و بیمزهاند!
وی با اشاره به اینکه "فوقلیسانسهها" به تکرار افتاده و برای مخاطب اندوختهای ندارد، اضافه کرد: فرض بگیریم ما اشتباه میکنیم و مدیران اشتباه نمیکنند؛ چنین سریالی ساخته شد و ادامهاش هم درست است! اما آیا "فوقلیسانسهها" اتفاق و موقعیت جدیدی را خلق کرده و یا مخاطب را به دنیا و فضای جدیدی میبرد؟ قطعاً این طور نیست و مخاطب مجبور است همان موضوعات اصطلاحاً غرغرهشده و تکراری گذشته را دوباره در قد و قامت جدید و زرق و برقی دوباره ببیند. بخش اعظم اتفاقات و موقعیتهای خلقشده هم لوس و بیمزهاند!
"فوقلیسانسهها" به مبانی تلویزیونداری توجهی ندارد
درستکار اعتقاد دارد "لیسانسهها" و "فوقلیسانسهها" به رسالت آموزشی، تربیتی و آرمانی اعتنایی ندارد و فقط سرگرمکننده است، تصریح کرد: سروش صحت و یا هر کارگردان دیگری در تلویزیون باید بهدنبال رسالتهای آرمانی صداوسیما در قبال مخاطب باشد؛ یعنی فراتر از پُرکردن آنتن و اوقات بینندگان حرکت کند. براساس مبانی تلویزیونداری در همه جای دنیا که آموزشدهنده، ارتقادهنده، آگاهیدهنده و سرگرمکنندهاند اما سریال "فوقلیسانسهها" بدون توجه به این مبانی، فقط سرگرمکننده است و هیچ مفهوم و موضوع خاصی را به مخاطب انتقال نمیدهد. شاید مصداق بارز سریالسازی با مبنا و رسالتمدار، "مختارنامه" باشد که فارغ از پروداکشنهای جذاب و تماشایی، فرهنگ جدید بهوجود میآورد؛ بخش مهمی از تاریخ اسلام، سیاست دینی و کشمکشهای داستانگونه باورپذیری را بهتصویر میکشد.
در "فوقلیسانسهها" جز لودگی، مخاطب دنبال چه باشد؟
وی با اشاره به اینکه تلویزیون با این نگاه سطحی به ساخت سریال، ذائقه مخاطب را به مرز افول و سقوط رسانده، خاطرنشان کرد: در "فوقلیسانسهها" جز لودگی، مخاطب دنبال چه باشد؟ در سریال "ستایش" فقط (افتاد) کاراکتر حشمت فردوس ــ داریوش ارجمند ــ بین مردم رایج شد اما آیا بهقول خودشان که میگفتند "ما فریاد سبک زندگی سردادیم" این اتفاق هم ترویج شد؟ بهجای دنبالهسازیهای ناموفق، سریال موفق و خوب بسازید. مدیران ما در تلویزیون باید چشمانشان را به سوژههای جدید و متنوع، خلق فضاها و موقعیتهای نو و بکر و همچنین رمانها و کتابهایی که میتوانند اقتباس شوند، باز کنند. واقعاً تلویزیون با این سریالها، ذائقه مردم را به مرز پوچی، سقوط و افول رسانده و سلبریتیهایی که میآیند و میروند و سودی هم برای تلویزیونیها نداشتهاند.
مدیوم تلویزیون را شوخی گرفتهاند
منتقد سینما و تلویزیون با ابراز اینکه سریالهایی مثل "لیسانسهها" و "فوقلیسانسهها" مدیوم تلویزیون را شوخی گرفتهاند و تلویزیون به ذائقه مخاطب لطمه زده است، گفت: سریالسازان ما به اصول تلویزیونها و رسانههای دنیا بیتوجهند که سرگرمکننده، آموزشدهنده و ارتقادهندهاند و سلیقه تماشاگر را بالا میبرند؛ اینجا باید نگران نزول سلیقه و ذائقه باشیم؛ واقعاً برخی از سریالها همچون "لیسانسهها" و "فوقلیسانسهها" تکرار مکررات بودند و اشکالات ساختاری هم دارند. مدیوم مهمی چون تلویزیون را سطحی گرفتند و با آن شوخی میکنند؛ بر این باورند که تماشاگر پشت تلویزیون نشسته و هرچیزی را تماشا میکند، اینطوری نیست هرچیزی را ساختید مردم ببینند؛ تلویزیون به ذائقه مخاطب لطمه زده است.
این مردم سزاوار دیدن آثار متعالی تلویزیوناند
وی با اشاره به آببستن به سریالها و کشدادنهای بیمورد، گفت: انتقاد جدی داریم که مخاطب درگیر سریالهایی میشود که کشش ندارد و بیشتر آببستهاند! چون برای رساندن به آنتن، حتی خارج از متن هم حرکت کردهاند و سریال از ظرفیت و آن تبوتاب جذاب و هیجانآور برای مخاطب خارج شده است، فقط مخاطب شاهد لوسبازی و خنگبازیهای بدون سرمنزل کاراکترها بودهاند، اینجا چه مضمون، مفهوم و موضوعی به مخاطب القاء میشود؟ این مردم سزاوار دیدن آثار متعالی از تلویزیوناند و باید تلویزیونیها در این راستا قدم بردارند.
*تسنیم
نظرات